نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
۶ اسفند بود که کرونا ویروس برادرش را گرفت؛ برادری جوان که سالم و سلامت تا قبل از آن مشغول رسیدگی به امور مردم در بانک بود؛ برادر غریبانه رفت و این شد که برای صحبت و تسکین روح و همچنین ختم صلوات و قرآن برای شادی روح آن مرحوم، گروهی در فضای مجازی تشکیل دادند که آن گروه سرآغاز یک راه پر از مهربانی بود.
سارا تقی زاده: تاریخش همیشه در ذهنمان پررنگ باقی میماند، کرونا را میگویم؛ بوی نوروز پیچیده بود که کم کم سر و کلهاش پیدا شد و داغ آخرین نوروز قرن را بر دلمان گذاشت. همهمان را حبس کرد در خانهها و مجبورمان کرد لباسهای نوی عید را در دست نخورده باقی بگذاریم، تلفنی تبریک بگوییم و حتی سیزدهبدر هم از خیر والیبال و بدمینتون و وسطی بین چمنها بگذریم. مادربزرگها و پدربزرگها را چشم به راه آمدن نوه و نتیجهها گذاشت. اوایل اسفند بود کرونا سر و کلهاش در ایران پیدا شد و طولی نکشید خبر رسید فقط ما نیستیم که نوروزمان را کرونا برد، تمام جهان تعطیل و خانهنشین شدند و منتظرند یک نفر سرنگ به دست، یا حالا توفیری ندارد کپسول به دست، بدود میان خیابانها و فریاد بزند یافتم! درمانش را یافتم! آن موقع است که میتوانیم از خانهها بیرون بیاییم، از دلتنگی ندیدن هم دربیاییم، تازه میتوانیم دیگر ماسک نزنیم، دیگر نیاز نیست مدام در حال چک کردن اصل و فرع بودن محلولهای ضدعفونی کننده باشیم یا دستکش دست کنیم.
حالا از کل جهان که بگذریم، در ایران ما رسم است مهمان که میآید سوغات شهر خودش یا حداقل یک هدیه کوچک گوشه چمدانش است، اما کرونا جدا از نوروز، رسممان را هم بهم زد! این چندماهی که کرونا سر زده مهمان ناخوانده ما شد نهتنها سوغات و هدیه نیاورد، بلکه برای تعداد زیادی از خانوادهها یک چمدان غصه و ناراحتی به همراه داشت.
غصههایی که شاید اگر خودش هم ان شاءالله رفع زحمت کند، داغش همچنان بر روی دل است. دم عید بود و دل کسبه شاد که الان زمان فروش و دخل و درآمد است، که یک ویروس کوچک آمد و کاسبیها را کساد کرد. پویش در خانه بمانیم که شروع شد، بسیاری از شغلها ضررهایی کردند که معلوم نیست چقدر باید بگذرد تا جبران شود؛ علاوه بر این، کم نبودند زنان سرپرست خانوادهای که با کارگری در خانهها کسب درآمد میکردند و میشود گفت اوضاع آنها حتی از کاسبها هم بدتر شد حالا اگر در هرکدام از این خانوادهها که ضرر بسیار کردهاند، یک بیمار کرونایی هم وجود داشتهباشد اوضاعشان به مراتب بدتر میشود.
جدا از این، خیال نمیکنم تا مدتها داغ دل خانوادههایی که بخاطر این مهمان سرزده مزاحم، عزیزانی از دست دادند، تازه شود؛ خصوصا اگر از دسترفتههایشان جزو آن دسته افرادی باشند که نمی توانستد به دلایل شغلی در خانه بمانند و به نوعی در مسیر خدمترسانی اسیر این ویروس شدند، غمی بسیار بزرگ دارند.
البته شاید راههای بسیاری باشد که بتوانند کمی آب روی آتش دلشان بریزند؛ کمکهای نقدی و غیرنقدی به بیماران کرونایی بی بضاعت، کمک به بیمارستانها در تولید مواد غذایی و بهداشتی و…
در شهر مقدس قم، خانم خدیجه کاظمیحبیب مسوول فرهنگی بیمارستان علیبنابیطالب(ع) ، یکی از همان افرادی هستند که سعی دارند با این امور خیر جدا از همدلی و همراهی با مردم، کمی آب روی آتش دلشان بریزند.
۶ اسفند بود که کرونا ویروس برادرش را گرفت؛ برادری جوان که سالم و سلامت تا قبل از آن مشغول رسیدگی به امور مردم در بانک بود. برادر غریبانه رفت، نه میشد مراسم ختم مناسبی گرفت و نه تا چند روز در شلوغیهای جمع عزادار غم نبودنش را کاست. این شد که برای صحبت و تسکین روح و همچنین ختم صلوات و قرآن برای شادی روح آن مرحوم، گروهی در فضای مجازی تشکیل دادند که آن گروه سرآغاز یک راه پر از مهربانی بود.
کار کردن در بیمارستان و برخورد با بیماران کرونایی و نیازهایشان، خانم کاظمیحبیب را بهیاد برادر میانداخت، اینکه شاید اگر دسترسی به مواد بهداشتی و آگاهیهای کاملتری در آن تاریخ وجود داشت اکنون کسی از جمع خانواده کم نمیشد. تمام اینها دست به دست هم داد تا او در همان گروه خانوادگی با هدف تهیه دمنوش برای بیماران کرونایی بیمارستان علیبنابیطالب(ع)، اقدام به جمعآوری کمکهای مالی کند.
او یکی از دلایل شروع این کار را خشکی مداوم گلوی برادرش میدانست و دلش میخواست تا جایی که میتواند با تهیه دمنوش از خشکی گلوی بیماران بکاهد. کاظمیحبیب میگوید که تنها کمکهایمالی اقوام برای تهیه دمنوش در عرض یک هفته به ۲۰۰ میلیون تومان رسید. گویا همین اتفاق خوشایند و عجیب بود که موجب شد کمر همت ببندد و تنها به تهیه دمنوش اکتفا نکند. پس از جلسهای که خانم کاظمی حبیب با رئیس بیمارستان علیبنابیطالب(ع) داشت، این جریان به صورت جدیتر از قبل پیش رفت و با پیوستن گروههای جهادی و تشکیل اکیپ مخصوص موفق به تهیه دمنوش، شربت عسل و آبلیمو و همچنین مقدار چشمگیری میوه برای بیماران شدند.
کم کم با تهیه برنج مرغوب و قربانی گوسفند و تلاش در تهیه غذا و میوه مرغوب و مناسب حال مبتلایان کووید۱۹، حال بیماران مساعد شد و این سبب ترغیب خانواده ترابی به این امر، که آنها هم داغدار عزیزشان بودند شد. لذا کمکهای غیر نقدی این خانواده توسط گروه کوچک خودشان به بیماران کووید۱۹ بیمارستانهای شهید بهشتی، کامکار و اردگاه یاوران مهدی(عج) به یاری خانم کاظمیحبیب شروع شد. البته، بعد از گسترش کار خوب خانم کاظمی و کمکهای بسیار گروههای جهادی و مردم که میتوان به یقین گفت نقش پررنگی در این مسئله داشتند، کمکها به بیماران کرونایی ترخیص شده و افراد بیبضاعت که در خانه بستری بودند نیز رسید.او جدا از داغ برادرش، به طور همزمان سه بیمار کرونایی دیگر را در خانه داشت اما از کمک به خانواده ترابی و همچنین همراهی با گروههای جهادی و کمک به بیماران کرونایی دست نکشید. کاظمیحبیب از اهدای تاکنون ۵۰۰ بسته غذایی که ارزش هرکدام ۵۰۰ هزارتومان بود به افراد بستری در خانه خبر داد و گفت: صرفا در قسمت کمک به بیماران در خانه حدود ۶ تن برنج مرغوب، ۲۳ عدد گوسفند قربانی شده، ۶۰۰ کیلوگرم عسل، ۶۰۰ کیلوگرم دمنوش به و سیب، ۵۰۰ عدد مرغ، یک تن نخود و لوبیا و… مصرف شده است.
درکنار لطف او، کمکهای بسیار گروههای جهادی و مردم را نباید نادیده گرفت؛ گروهی که اکنون ۲۴۰ نفر عضو دارد و با نام «فیسبیلالله» به مردم خدمت می کند. کمکهایی که نشان از وحدت و همدلی ایرانیان است. کاظمیحبیب از اهدای تاکنون ۵۰۰ بسته غذایی که ارزش هرکدام ۵۰۰ هزارتومان بود به افراد بستری در خانه خبر داد و گفت: صرفا در قسمت کمک به بیماران در خانه حدود ۶ تن برنج مرغوب، ۲۳ عدد گوسفند قربانی شده، ۶۰۰ کیلوگرم عسل، ۶۰۰ کیلوگرم دمنوش به و سیب، ۵۰۰ عدد مرغ، یک تن نخود و لوبیا و… مصرف شده است.
درکنار لطف او، کمکهای بسیار گروههای جهادی و مردم را نباید نادیده گرفت؛ گروهی که اکنون ۲۴۰ نفر عضو دارد و با نام «فیسبیلالله» به مردم خدمت می کند. کمکهایی که نشان از وحدت و همدلی ایرانیان است.
Δ